طلب

 "چه بی تابانه می خواهمت

ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری

چه بی تابانه تو را طلب میکنم"

                                        شاملو

 

فرقی هم نداره که بگم خفه می شوم. اینکه نمی توانم خیال کنم هیچ اتفاقی نیفتاده. اینکه شبها نمی توانم بخوابم. و اینکه به دیوارهای اتاقم می خورم و نمی شکنم و نمی شکند این بغض که گلویم را گرفته...

نمیدونم چرا واسه اینکه بگم من تمام این بازی رو باخته ام باید منتظر آخرش باشم.. می شنوی؟ من بازنده ام. حالا تو هر که را می خواهی برنده این بازی بگذار....

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:46 ب.ظ

نمیدونم چرا واسه اینکه بگم من تمام این بازی رو باخته ام باید منتظر آخرش باشم.. می شنوی؟ من بازنده ام. حالا تو هر که را می خواهی برنده این بازی بگذار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد